حسینحسین، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

حسین کوچولوی ناز گل گلی

قصه 5

سلام مامانی جونم حسین جونم باور کن قصه لج بازیهات دیگه امونمو بریده .خیلی خیلی لج میکنی به خدا جرات ندارم از دستت جایی برم گوشه نشین شدم کسی هم خونمون نمیاد به خدا هر بار میرم بیرون میام ارزوی مرگ میکنم .تو رو خداااااااا تمومش کن امروز تو کبابی اشکمو دراوردی .واسه کباب اون خانومه لج کردی گفتی چرا اول به خانومه کباب دادن هر چی توضیح دادم ولی قانع نشدی .جوری که همه نگات میکردن به زور بردمت بیرون .چنان محکم زدمت که یه خانومه گفت با زدن که بچه تربیت نمیکنن .منم داد زدم گفتم ربطی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟ طفلی کف کرد همه نگاش کردن .امیدوارم منو ببخشه .خیلی بی ادبی کردم تو رو خداااااااااا همه میکن عین بابا سعید لج داری ولی تمومش کن خسته شدمممممممم...
22 آبان 1391

عکس 4

مهر که گذشت الان ابانیم هنوز نرفتی دکتر ببینیم کتفت جوش خورده یا نه؟ احتمال زیاد فردا میریم ٥ شنبه تولد هستی بود کلا خیلی بد شدی .من همش روزا در حال گریه کردنم از دست تو .نمیدونم این چه لجه که تمومی نداره زندگیمو مختل کرده لج کردنت به خدا پیر شدم من .منم خونه نشین شدم باورت میشه دیگه نمیذاری ازت عکس بندازم بریم عکس فدات چقد سر به زیری .نسبت به دوربین حساس شدی هااااا     ...
14 آبان 1391

مهر ماه وتصادف لعنتی

حسین جونم دلم نیومد تو ماه مهر چیزی برات بنویسم اخه اول مهر بود تصادف کردی کتفت هم در رفت هم شکست عکس هم ندارم تو مهر خدا رو شکر این ماه سنگین تموم شد ...
14 آبان 1391
1